مقایسه پروفایل سرم متابولیک و میزان تولید شیر گاو شیری
مقایسه پروفایل سرم متابولیک و میزان تولید شیر در گاوهای شیری که 15 روز قبل از زایش امتیاز وضعیت بدنیشان ثابت بوده و گاوهایی که کاهش امتیاز وضعیت بدنی داشتهاند.
مقدمه
تغییر در امتیاز وضعیت بدنی (BCS) معیاری غیرمستقیم برای سنجش توازن انرژی است. توازن انرژی قبل از زایش میتواند بر میزان تولید شیر و سلامت دام در دوره شیردهی تأثیرگذار باشد. این احتمال وجود دارد که به دلیل توازن منفی انرژی ، BCS گاوها قبل از زایش کاهش یابد. در مقاله حاضر بررسی میکنیم که آیا کاهش امتیاز وضعیت بدنی 15 روز قبل از زایش، بر شیردهی، پروفایل BCS و شرایط متابولیکی در دوره انتقال و اوایل دوره شیردهی تأثیر میگذارد یا خیر.
روش کار
میزان BCS در 98 گاو هلشتاین فریژن از 15 روز قبل از زایش تا روز زایش مورد ارزیابی قرار گرفت (امتیاز 1= نحیف و امتیاز 5 = فربه). گاوها به دو گروه تقسیم شدند: گاوهایی که امتیاز وضعیت بدنیشان از 15 روز قبل از زایش تا روز زایش کم نشده بود (ثابت، گاوهای BCS-M، تعداد: 55) و گاوهایی که امتیاز وضعیت بدنیشان از 15 روز قبل از زایش تا روز زایش کاهش یافته بود (کاهش، گاوهای BCS-L، تعداد: 43، میانگین کاهش: 0.29 ±0.11). اثرات ثابت گروه BCS، گوسالهزایی، هفته (روزی که سوابق تولید شیر تحلیل میشوند)، تعامل آنها و نیز اثرات تصادفی گاو با استفاده از رویه PROC MIXED مؤسسه SAS بررسی شد.
نتایج
قبل از زایش، غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه در گاوهای BCS-L در مقایسه با گاوهای BCS-M، بالاتر بود (0.88 در مقابل 0.78 میلی مول بر لیتر). بعد از زایش نیز غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه در گاوهای BCS-L در مقایسه با گاوهای BCS-M ، در هفته اول (0.93 در مقابل 0.71)، هفته دوم (0.84 در مقابل 0.69) و هفته چهارم (0.81 در مقابل 0.63) بالاتر بود. در گاوهای BCS-L در مقایسه با گاوهای BCS-M، غلظت بتا-هیدروکسیبوتیریک اسید (BHB) در هفته اول (0.72 در مقابل 0.57 میلی مول بر لیتر)، هفته دوم (0.97 در مقابل 0.70)، و هفته چهارم (0.94 در مقابل 0.67) بیشتر بود. در گاوهای BCS-L در مقایسه با گاوهای BCS-M از یک هفته قبل از زایش (2.23 در مقابل 1.37) تا هفته دوم (1.68 در مقابل 0.89) و هفته چهارم (2.21 در مقابل 1.59) کاهش شدید غلظت انسولین مشاهده شد.
در گاوهای BCS-L در هفته سوم و چهارم که مقدار BHB بیشتر یا مساوی 1.4 میلی مول بر لیتر است و نیز در هفته اول، سوم و چهارم که مقدار BHB بیشتر یا مساوی 1.2 میلی مول بر لیتر است شیوع کتوزیس بدون نشانه افزایش یافته بود. گاوهای BCS-L در هفته اول در مقایسه با گاوهای BCS-M سطح کلسیم پایینتری داشتند (2.33 در مقابل 2.27 میلی مول بر لیتر). از نظر تولید شیر و شیر تصحیح شده برای انرژی، تفاوتی میان دو گروه وجود نداشت. گاوهای BCS-L طی 75 روز از دوران شیردهی میزان BCS پایینتری داشتند. به طور کلی، امتیاز سلولهای بدنی در گاوهای BCS-L بالاتر بود به طوریکه این امتیاز در روزهای 45، 60 و 75 بالاترین مقدار را داشت.
در مجموع در گاوهای BCS-L تولید چربی بیشتر بوده و درصد چربی در طول دوره افزایش چشمگیری داشته است. همچنین، به طور کلی درصد لاکتوز در گاوهای BCS-L کمتر بود به طوریکه در روز 60 به پایینترین مقدار رسید. پژوهش حاضر نشان میدهد که کاهش BCS قبل از زایش در گاوهای شیری میتواند تأثیرات مهمی بر وضعیت متابولیکی، ترکیبات شیر، امتیاز سلولهای بدنی و پروفایل BCS آنها داشته باشد.
نتیجهگیری و بحث
دوره انتقال در گاوهای شیری دورهای است که از سه هفته قبل از زایش شروع شده و تا هفته سوم بعد از زایش ادامه مییابد (گرومر، 1995؛ دارکلی، 1999). این دوره مهمترین دوره در چرخه شیردهی است (گرومر، 1995؛ هازی و همکاران، 2005) زیرا 50 درصد از گاوها در دوره انتقال ممکن است دچار بیماری شوند (لوبلان، 2010). این بیماریها میتوانند ماهیت متابولیکی، تغذیهای یا عفونی داشته باشند (مولیگان و دوهرتی، 2008). در دوره نزدیک زایش که سه هفته قبل از تاریخ پیشبینی شده زایش است (دان و همکاران، 2006)، ممکن است مقدار غذای گاوها کاهش یابد که این امر میتواند منجر به توازن منفی انرژی گردد.
این اصل به صورت عمومی پذیرفتهشده است که تغییرات زیانبار وضعیت متابولیکی، یکی از نتایج توازن منفی انرژی در دوره قبل و بعد از زایش است. وضعیت نامناسب متابولیکی در این دوره عموماً با سطح پایین سلامتی و کاهش باروری مرتبط است. تحقیقات نشان دادهاند که در صورت افزایش غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه پیش از زایش به بالاتر از 0.5 میلی مول بر لیتر، خطر جفتماندگی، افزایش مدت بارداری، کاهش تولید شیر و التهاب رحم را افزایش داده (اوسپینا و همکاران، 2010 الف و ب؛ چاپینال و همکاران، 2011، 2012 الف) و همچنین احتمال جابجایی شیردان را بالا میبرد (لوبلان و همکاران، 2005). غلظت BHB قبل از زایش به میزان بیش از 0.8 میلی مول بر لیتر موجب کاهش تولید شیر و افزایش خطر جابجایی شیردان شد (چاپینال و همکاران، 2012 ب). به نظر میرسد وضعیت منفی انرژی در دوره نزدیک زایش نیز ارتباطی با سرکوب شدید سیستم ایمنی به دلیل نقص عملکرد نوتروفیل در دوره قبل از زایش داشته باشد (هامون و همکاران، 2006).
غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه و بتا-هیدروکسیبوتیریک اسید که بیانگر توازن منفی انرژی است موجب کمبود کلسیم خون در اوایل دوره شیردهی میشود (مارتینز و همکاران، 2012؛ ریبریو و همکاران، 2013). در این راستا باید توجه کرد که راهبردهای تغذیهای برای گاوها در دوره انتقال منجر به تغییر منفی وضعیت کلسیم آنها نشود. بسیاری از پژوهشها نشان دادهاند که غلظت کلسیم برای سلامت گاو مهم است. غلظت کمتر از 2.0 میلی مول بر لیتر میتواند موجب بروز التهاب رحم، جابجایی شیردان، کاهش تولید شیر و کاهش نرخ بارداری در اولین جفتگیری شود (چاپینال و همکاران، 2011، 2012 ب؛ مارتینز و همکاران، 2012). به علاوه، مشخص شده است که تغییر منفی وضعیت کلسیم در گاوهای شیری، تأثیرات مخربی بر عملکرد نوتروفیل دارد (مارتینز و همکاران، 2014).
بسیاری از راهبردهای تغذیهای به منظوربهبود شرایط تغذیه، سلامت و بازدهی گاوها در دوره انتقال، مورد حمایت بینالمللی قرار گرفتهاند. یکی از این راهبردهای تغذیهای عبارتست از تغذیه انرژی به صورت کنترل یا محدود شده در دوره خشک (دان و همکاران، 2005؛ کاردوسو و همکاران، 2013؛ روشه و همکاران، 2013). برخی از پژوهشها در خصوص راهبرد تغذیهای کنترلشده انرژی برای گاوهای اواخر دوره بارداری بیانگر تغییرات مطلوب در برخی، و نه همه، پارامترهای متابولیکی و تولید در دوره پیش از زایش میباشند (کوئگ و همکاران، 2009؛ کاردوسو و همکاران، 2013). اما باید بررسی کنیم که آیا این راهبرد تغذیهای با انرژی محدود شده در دوره خشک برای همه انواع گاوها، سیستمهای تولید، راهبردهای رژیم غذایی پیش از دوره، BCS گاوهای خشک و مدت دوره خشک مناسب است یا خیر. همچنین، باید ارزیابی کرد که هر گونه کاهش BCS در دوره قبل از زایش که به موجب راهبرد مذکور ایجاد شده است، بر وضعیت متابولیکی گاوها تأثیر مثبت دارد یا منفی. استفاده از راهبرد تغذیه کنترل شده انرژی در دوره نزدیک به زایش، خواه تصادفی باشد یا تعمدی، ممکن است به تنهایی مفید نباشد (کارادوسو و همکاران، 2013).
علاوه بر مواردی که در آنها جیره کنترل شده انرژی قبل از زایش برنامهریزی شده است، موارد زیاد دیگری نیز وجود دارند که تغییر منفی وضعیت متابولیکی و توازن منفی انرژی قبل از زایش به دلیل تغذیه ناکافی و سوء مدیریت در دامپروری به وجود آمدهاند. چنین مواردی میتواند تأثیر بیشتری بر سلامت و بازدهی گاوها داشته باشند چرا که ممکن است میزان محدودیت شدیدتر باشد. اما کمبود شدید تغذیه قبل از زایش اغلب از طریق پژوهش کنترلشده مشخص نمیشود بلکه معمولاً با ارزیابی سلامت گله نمایان میگردد.
عواقب ناشی از کاهش BCS و تغییر منفی وضعیت متابولیکی قبل از زایش بر وضعیت متابولیکی و پروفایل BCS گاوهای قبل از زایش معمولاً در تحقیقات گزارش نشدهاند. بنابراین هدف از این پژوهش ارزیابی تأثیر کاهش BCS بر ترکیبات سرم متابولیکی، ترکیبات معدنی، تولید شیر و ترکیبات شیر 15 روز قبل از زایش است. رژیم غذایی گاوهای مورد استفاده در پژوهش حاضر انرژی مورد نیاز آنها در دوره قبل از زایش را تأمین میکرد (انجمن تحقیقات غذا و کشاورزی، 1993).