جیرهنویسی برای گروهی از گاوها (خلاصهای از وبینار ارائه شده توسط دکتر Bill Weiss)
همیشه این سوال مطرح میشود که برای چه سطحی از تولید باید جیره نوشت؟ در این مقاله به خلاصه وبینار برگزار شده توسط دکتر وایز خواهیم پرداخت.
در این وبینار در مورد نحوه جیرهنویسی برای گروه گاوها بحث شد که در ادامه به رئوس مطالب مطرح شده خواهیم پرداخت.
معمولاً ما برای گروهی از گاوها جیره مینویسیم ولی برای جیرهنویسی فقط یک گاو شاخص را در نظر میگیریم. آن کدام است؟ در این وبینار به آن گاو شاخص و ضرایب اطمینان در تغذیه گروهی اشاره خواهد شد.
نکته جالب اینکه تحقیق خیلی جامعی در مورد جیرهنویسی برای گروه گاوها وجود ندارد. مطلبی که عرضه میشود بر اساس شبیهسازیهای کامپیوتری و ملاحظات آماری انجام شده است.
از نظر دکتر وایس از مهمترین الویتهای گروهبندی، جداسازی گاوهای شکم اول از بقیه دامها میباشد.
بسته به طریقه گروهبندی بر اساس تولید شیر، شکم زایش، وضعیت تولید مثلی، مرحله شیردهی، پر نگه داشتن بهاربندها یا هر عامل دیگری، این گروهبندیها موجب ایجاد یک عدد میانگین در تولید شیر و خوراک مصرفی و نیز یک عدد «توزیع» در مورد هر دو مولفه خواهد شد. این اعداد وارد نرم افزار میشوند و جیرهنویسی براساس آن صورت میگیرد. در هر گروهی فرض بر این است که یک توزیع نرمال یا همان منحنی زنگولهای وجود داشته باشد (هر چند این فرض همیشه صادق نیست).
در این وبینار در مورد نرم افزار NRC و ورودیهایی که باید وارد شوند بحث شد: 1- وزن گاو 2) روزهای شیردهی 3) تولید شیر 4) درصد چربی و 5) درصد پروتئین. عوامل تاثیر گذار دیگر هم هستند ولی اینها از همه مهمترند.
وزن
در این رابطه وزن بدن متفاوت (680 در برابر 410 کیلوگرم) در دو دام که به یک اندازه شیر میدهند باعث اختلاف 11 درصدی در انرژی مورد نیاز و اختلاف 1 درصدی در پروتئین قابل متابولیسم مورد نیاز میشود. اما اگر میانگین وزن آنها را بگیریم (545 کیلو) در حالیکه یکی 22 و دیگری 44 کیلو شیر بدهد، این اختلاف موجب افزایش 64 درصدی در انرژی مورد نیاز و 54 درصدی در پروتئین مورد نیاز میشود. نتیجه اینکه وزن بدن خیلی در پیشبینی احتیاجات نقشی ندارد ولی شیر تولیدی به شدت نیازها را تحت تاثیر قرار میدهد و باید تصمیم بگیرید که چه تولیدی را وارد نرم افزار کنید.
ترکیب چربی و پروتئین شیر
ترکیب چربی و پروتئین شیر نیز به شدت انرژی و پروتئین مورد نیاز را تحت تاثیر قرار نمیدهد. شکم زایش هم که مربوط به گاوهای شکم یک و دو میشود و در نظر گرفتن احتیاجات رشد آنها، با فرض 800 گرم افزایش وزن در روز هم نیازهای انرژی و پروتئین 10 % افزایش مییابد.
دکتر وایس نشان داد که در مورد خوراک مصرفی هم عوامل زیادی هستند که تاثیر گذارند از جمله وزن بدن، شیر تولیدی و ترکیبات شیر. در این بین روزهای شیردهی، اثر خاصی روی نیازهای انرژی و پروتئین ندارد ولی به شدت خوراک مصرفی را تحت تاثیر قرار میدهد. در اینجا و با بیان اهمیت روزهای شیردهی دکتر وایس به ضرورت جداسازی گاوهای تازهزا از بقیه گله اشاره کرد.
مثال زیر از آزمایشات ایشان قابل تامل بود (این مثال در مورد یک گاو است)
روزهای شیردهی |
30 |
120 |
خوراک مصرفی |
25 |
21 |
شیر تولیدی کیلو |
43 |
43 |
این مثال نشان میدهد که روزهای شیردهی چه اثری بر ماده خشک مصرفی دارد (20 درصد اختلاف). در روز 120 برای مثال ما، اینطور استنباط میشود که همان جیره برای گاوی که در روز 30 قرار دارد (و در همان گروه نیز جای گرفته است) موجب تغذیه 700 پروتئین مصرفی کمتر و 6 مگاکالری انرژی مصرفی کمتر میشود. باز هم این مثال جداسازی بر اساس روزهای شیردهی را بسیار مثبت ارزیابی میکند.
در مجموع عواملی مثل وزن بدن، ترکیبات شیر و نیز شکم زایش (اگر گاوها جدا هستند که هیچ ولی اگر مختلطند، شکم 2 را وارد نرم افزار میکنیم) اثر برجستهای روی نیازمندیها و ماده خشک مصرفی ندارند ولی شیر تولیدی و نیز روزهای شیردهی بسیار مهم هستند و باید در وارد کردن اعداد آنها در نرم افزار دقت زیادی داشت.
در مثالی که دکتر وایس زد،
اگر شما برای میانگین بهاربند جیره بنویسید، نیازهای بیش از 80 درصد از گاوها را برآورده کردهاید و حتی برای برخی از آنها بیش از حد مواد مغذی تامین کردهاید. باید به این نکته توجه کرد که در این بهاربند مورد نظر گاو تازهزا نباشد و اصطلاحاً گاوهای پس از اوج DMI را در نظر گرفته است (از نظر ایشان پس از 3-4 هفته اول پس از زایش). اگر برای میانگین چنین بهاربندی جیره نوشته شود، آن گاوهایی که بالای میانگین هستند به اندازه 20 درصد بالای میانگین شیر خواهند داد چرا که بیشتر میخورند. اما مشکل جیرهنویسی بر اساس میانگین، آن گاوهایی هستند که بیش از 20 درصد بالای میانگین بهاربند شیر میدهند. آنها بیشتر خوراک میخورند ولی نیازهایشان تامین نمیشود.
اگر بر اساس میانگین جیره بنویسید حداکثر شیر مورد انتظار شما چیزی حدود «15/1 یا 2/1 ضربدر میانگین تولید» خواهد بود.
در مورد گاوهای تازهزا دکتر وایس ابراز کرد اگر بهاربند جدا گانه باشد «هدف جیرهنویسی من» فقط «خوراک مصرفی» خواهد بود.
خوارک مصرفی، خوارک مصرفی، و خوراک مصرفی
بیش از تامین نیازمندیها در این دوره، باید خوراک مصرفی را افزایش دهیم.
و اما تعریف ضریب اطمینان: درجهای از بیش از حد خوراک دادن نسبت به میانگین احتیاجات بهاربند
مثلاً میانگین بهاربند 40 کیلو است و شما برای (40 * 1/1 =) 44 کیلو جیره مینویسید (در این مثال 10% می باشد)
آیا همه مواد مغذی مثل انرژی، پروتئین، مواد معدنی و … یک ضریب اطمینان یکسان دارند؟ در گذشته اینچنین بوده ولی با پیشرفت مدلهای تغذیه ای باید بگوییم که اینطور نیست. مثلاً NRC پروتئین مورد نیاز را بیش از حد بالا در نظر میگیرد و در نتیجه ضریب اطمینان آن در جیرهنویسی کمتر خواهد بود. همینطور برای مواد معدنی مثل فسفر یا گوگرد. ایشان بیان کردند که در مورد مواد معدنی، شیر تولیدی تعیین کننده اصلی نیازهای جیرهای نیستند و عوامل دیگری دخیلند.
قانون اول در جیرهنویسی: هیچگاه برای میانگین گروه جیره ننویسید چرا که تولید را کاهش خواهد داد. همیشه باید برای این مورد ضریب اطمینان داشته باشید.
ضریب اطینان برای مواد معدنی و ویتامینها از دیدگاه ایشان بدین شرح بود:
– 2/1 تا 5/1 برابر احتیاجات NRC معمولا کافی خواهد بود.
– باید نگران آنتاگونیسم مواد معدنی باشیم (مثلا اگر آب مصرفی سولفور بالایی داشت مقدار بیشتری مس در جیره وارد کنیم)
– این ضریب به سطح تولید کاری ندارد و یک پیشنهاد کلی است.
در مورد RDP:
– کار راه انداز شکمبه و افزایش دهنده ماده خشک مصرفی است
– خوراک میکروارگانیسمها است و گران هم نیست.
– اگر زیاد هم باشد نیتروژن ادراری را زیاد میکند.
– 10 تا 5/10 درصد RDP کفایت میکند.
در مورد RUP:
– پروتئین عبوری قابل هضم ناکافی (MP نا کافی) تولید شیر را کاهش خواهد داد.
– از طرف دیگر، این بخش خوراک هزینه بالایی دارد و جیره را گران میکند.
– بین هزینه و تولید باید متوازن کنیم.
– اگر یک «انحراف معیار» بالای میانگین گروه جیره را متوازن کنیم نیازهای پروتئینی همه گاوها برآورده میشود. اگر انحراف معیار را نمیدانیم میتوانیم از عدد 16/0 استفاده کنیم. یعنی میانگین تولید را در 16/1 ضرب کنیم و برای آن سطح از تولید پروتئین قابل متابولیسم را متوازن کنیم. وقتی از NRC استفاده میکنیم این عدد 16/1 میتواند کوچکتر هم باشد (10/1).
– برای گاوهای تازهزا عدد 16/1 به عدد 30/1 تغییر پیدا میکند.
در مورد انرژی:
– NE Allowable Milk در واقع نشاندهنده میانگین تولید بهاربند است. اگر گاوی بیشتر شیر میدهد در حال از دست دادن اسکور است و بالعکس.
– بر اساس میانگین ماده خشک مصرفی بهاربند، همان میانگین شیر یا 10 درصد بالاتر از آن برای NE Allowable milk کافی است. (میانگین تولید ضربدر 1/1). این ضریب با کنترل مداوم BCS میتواند تغییر کند.
پس پروتئین نسبت به انرژی ضریب اطمینان بالاتری دارد.
اگر تنوع و توزیع تولید در بهاربندهای شما به شدت محدود است، به طریق زیر میتوانید ضریب اطمینان را محاسبه کنید:
ضریب اطمینان = 1 + (انحراف معیار تقسیم بر میانگین بهاربند)
یعنی با میانگین 40 و انحراف معیار 4، ضریب اطمینان میشود 1/1 که از 16/1 کوچکتر است.
گروهبندی بر اساس تولید تنوع را کم میکند و ضریب اطمینان را کوچکتر مینماید.
وقتی شیر گران و خوراک ارزان در اختیار داریم مسلماً تغذیه بیش از حد برای ما مشکل زیادی ایجاد نخواهد کرد. اما وقتی قیمت شیر ارزان است و خوراک قیمت بالایی دارد جیرهنویسی برای بااتر از میانگین گروه خیلی سختتر و حساستر میشود.