برنامه های پیش گیری از تب شیر باید طوری مدیریت شوند تا به گاو کمک کنند با موفقیت به دوره شیردهی وارد شود.
برای کنترل بهتر هیپوکلسیمی تحت بالینی، دامداران باید غلظت بالاتری از کلسیم را به عنوان حد آستانه در نظر بگیرند تا بتوانند به گاوهای در معرض خطر کمک کنند. مدیریت این مشکل با کمک جیره های با DCAD منفی می تواند زیان های ناشی ار کاهش تولید شیر، بیماری و تولیدمثل آسیب دیده را کاهش دهد.
در حالی که هیپوکلسیمی همیشه در مغز و مخیله دامداران طلایه دار نیست و معمولا کمتر به آن توجه می کنند، ولی باید باشد! جالب است بدانیم مطالعه ای در امریکا نشان داده است که نرخ وقوع هیپوکلسیمی در گاوهای شکم 1 حدود 25 درصد است. با مروری بر نحوه مدیریت فارم های ایران در می یابیم که اصلا مشکل هیپوکلسیمی در گاوهای شکم 1 ندیده گرفته می شود و آنها را مقاوم به این پدیده فرض می کنیم. درگاوهای شکم 2 و 3 و بالاتر نرخ وقوع برابر با 50 درصد است. متناظر با آن، وقوع هیپوکلسیمی بالینی (تب شیر) با افزایش شکم های شیردهی افزایش می یابد که حدود 1 درصد در تلیسه ها و بیش از 6 درصد در گاوهای شکم 3 و بالاتر است. معمولا تلیسه ها سریعتر و کارآمدتر به کمبود کلسیم خون پاسخ می دهند. اما نرخ وقوع های بیان شده برای تلیسه ها این زنگ خطر را به صدا در میاورد که باید نگران آنها نیز باشیم تا در آینده گله موفق تری داشته باشیم.
یک حد آستانه جدید
از دیر باز مرسوم بوده که کلسیم خون زیر 8 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان هیپوکلسیمی در نظر گرفته می شده است. گاوهای تب شیری نوعا علایمی مثل تلوتلو خوردن، گوش های سرد و خوابیدن با سَری فرو برده در بالین را نشان می دهند. مدارک اخیر پیشنهاد می کند که حدآستانه 5/8 میلی گرم در دسی لیتر برای گاوهایی که در معرض ناهنجاری های متابولیکی ثانویه حاصل از تب شیر قرار می گیرند و اجتناب از کاهش تولید شیر می تواند معیار بهتری باشد.
با آغاز شیردهی تقاضای کلسیم 2 برابر می شود. گاوهایی که هیپوکلسیمی دارند اغلب تحرکات دستگاه گوارش در آنها کمتر است و در نتیجه ماده خشک مصرفی پایین تری دارند. در نتیجه خطر جابجایی شیردان در آنها بیشتر می شود.
عملکرد تولیدمثلی آینده را مختل می کند
زیان های اقتصادی ناشی از هیپوکلسیمی می تواند در شکل های مختلفی بروز نماید. آمارها نشان می دهد تقریبا 26 درصد از گاوها در امریکا به خاطر عملکرد تولید مثلی ضعیف از گله حذف می شوند. از طریق مدیریت بهتر وضعیت کلسیم در دوره پیرامون زایش، عملکرد تولید مثلی پی آیند بهبود می یابد. نرخ آبستنی ممکن است از طریق کاهش در NEFA و BHBA و کاهش جفت ماندگی و بیماری های رحم پس از ازیش که با هیپوکلسیمی مرتبط هستند بهبود یابد.
کلسیم پیامبر ثانویه در پاسخ های ایمنی است. مطابق با این، توانایی گاوهای هیپوکلسیمی در مواجه با عفونت ها کاهش می یابد. شیوع ورم پستان به دنبال هیپوکلسیمی افزایش می یابد و دلیل آن ضعف سیستم ایمنی و نبود کلسیم برای منقبض شدن و بسته شدن سرپستان است. همچنین، وقوع متریت نیز در چنین شرایطی افزایش می یابد.
جیره های با DCAD منفی می تواند کمک کند
با خارج کردن سدیم و پتاسیم از جیره و افزودن گوگرد و کلر بیشتر درجیره DCAD کاهش می یابد و به عنوان یک روش کارآمد در کنترل هیپوکلسیمی در نطر گرفته شده است. در گام نخست و پیش از افزودن نمک های آنیونی،جیره باید از لحاظ پتاسیم و سدیم تنظیم شود. اگرچه 3روز کافی است تا نمک های آنیونی اثر خود را بگذارند اما نوعابرای سهولت کار در طول 3 هفته پیش از زایش داده می شوند. تا امروز هیچ اثر منفی بر روی عملکرد تلیسه ها با ارائه جیره ای با DCAD منفی مشاهده نشده است. توصیه های کنونی از تغذیه جیره ای با DCAD 10- میلی اکی والان در 100 گرم ماده خشک (100- میلی اکی والان در 1 کیلو ماده خشک) حمایت می کنند.
بدون شک هیپوکلسیمی ناهنجاری زیانباری است که سلامت و عملکرد شیردهی و تولید مثلی بسیار از گاوها را تحت تاثیر قرار می دهد. برنامه های مدیریتی درخوری باید برای پیش گیری از این ناهنجاری بکار بسته شود تا دوره انتقال موفقی داشته باشیم.
دکتر احسان محجوبی 12 آذر 93