سیستمهای اسکوربندی بالینی در گوسالههای نوزاد (اسکور آپگار)
رتبهبندی آپگار برای خوک، اسب، سگ، گربه، گوسفند، الاغ و گونههای گاو ایجاد شده است که دارای پنج فراسنجه با رتبههای صفر، 1، و 2 تشکیل شدهاند.
در مورد گونههای گاو، پنج فراسنجهی مورد ارزيابی رتبهبندی آپگار به شرح زیر هستند:
-
(A) رنگ غشاهای مخاطی (Mucous membranes color) و ظاهر پوشش بدن:
-
رنگ غشاهای مخاطی:
-
یک فراسنجهی استاندارد در رتبهبندی سنتی آپگار بوده و مربوط به اکسیژنرسانی خون و نيز پِرفیوژن يا خونرسانی بافتهای محیطی (Peripheral perfusion) میباشد. سیانوز (کبودی) غشای مخاطی باکال و زبانی نشاندهندهی سختزايی بلندمدت و هایپوکسمی (کماکسيژنی خونی) ناشی از آن است. مخاط باکال، مخاط پوشانندهی بخش درونی گونهها و لبها در دهان میباشد. بايد توجه داشت که سیانوز (کبودی) غشای مخاطی باکال و زبانی ممکن است به دليل کاهش هماتوکريت گوسالهی تازه متولد شده نيز باشد و ارتباطی به سختزايی نداشته باشد.
-
-
ظاهر پوشش بدن:
-
بهطورمعمول، گوسالهها پوشیده از مایع کيسهی جنينی متولد میشوند. وجود رنگ مِکونیوم نيز يکی از نشانههای بروز تنش (مانند سختزايی) در گوساله به هنگام زايش است. مکونیوم مادهی مدفوعی است که گوساله با آن متولد میشود. گوسالههایی که به هنگام زايمان دچار تنش میشوند، در درون مايع آمنيوتيک مدفوع میکنند. اين کار سبب میشود که مایع آمنیوتیک، رنگی مایل به زرد تا سبز داشته باشد (زیرا مِکونیوم دارای مقدار زیادی از ترکیبات صفراوی است). دليل دفع مکونيوم در مايع آمنيوتيک، شُل شدن اسفنکتر مقعدی گوساله در اثر هايپوکسی درونرحمی (معمولاً ناشی از سختزايی) است. بدين ترتيب، بخشهايی از بدن گوساله که دارای موهای سفید هستند، به رنگ زرد مايل به سبز ديده میشوند (شکل 1).
افزون بر این، همبستگی مثبتی ميان غلظت L-لاکتيت خونِ ناف و رنگ مِکونیوم ديده شد که دليل آن همان هايپوکسی درونرحمی است. طولانی شدن زمان زايمان سبب کاهش اکسيژن خون و بروز تنفس بیهوازی (تخمير) در سلولها و توليد مقدار زيادی لاکتيت در بدن میشود. ورود لاکتيت به خون، موجب افزايش غلظت پلاسمايی آن شده که نشانهای از هايپوکسی درونرحمی گوساله است؛
-
(P) ضربان قلب (Heart rate, HR):
HR نشانگر سَرزندگی کُلی (Overall vitality) گوساله است. بيدرنگ پس از زایمان، HR بالا (bpm در حدود 100-150) بهعنوان شرايط فیزیولوژیک نرمال در نظر گرفته میشود. پس از چند ساعت، HR کاهش خواهد يافت. در گوسالههای در معرض خطر، یک تاکیکاردی اولیه (HR > 150 bpm) و به دنبال آن برادیکاردی (HR < 80 bpm) مشاهده میشود؛
-
(G) پاسخ گریمِس (Grimace response) يا تحريکپذيری رفلکسی (انعکاسی):
آزمونهای زیادی برای ارزیابی تحریکپذیری رفلکسی پیشنهاد شده است. پژوهشگری به نام جي. اف. می در سال 2008 پیشنهاد کرد که پاسخهای رفلکسی را میتوان با روشهای زير مورد ارزيابی قرار داد:
الف- تکان سَر (Head shake):
تکان سَر را میتوان با گذاشتن انگشت یا تکهای از کاه در سوراخ بینی ارزيابی کرد؛
ب- رفلکس قرنیه (Corneal reflex):
رفلکس قرنیه را میتوان با فشار ملایم پلک، ارزيابی کرد؛
ج- رفلکس مکیدن (Suckling reflex = SR):
رفلکس مکیدن را میتوان با قرار دادن انگشت در حفرهی دهان، ارزيابی کرد؛
د- رفلکس پَسکشيدن زبان (Tongue withdrawal reflex):
رفلکس پَسکشيدن زبان را میتوان با کشیدن زبان به سمت بيرون و بررسی مقاومت گوساله در برابر اين کشيدگی و تلاش گوساله برای پَس کشيدن دوبارهی زبان به داخل دهان، مورد ارزيابی قرار داد؛
ھ- رفلکس پدال (Pedal reflex):
رفلکس پدال را میتوان با نیشگون گرفتن فاصله يا شکاف ميانسُمی (Interdigital cleft) پای جلويی، مورد ارزیابی قرار داد (شکل 2). در آزمونِ رفلکس پدال، اگر گوساله بهشدت پای خود را پَس بکشد، به معنای پاسخ بسيار مثبت به اين تحريک رفلکسی است. اگر گوساله بهآرامی پای خود را پَس بکشد، به معنای پاسخ نسبتاً مثبت به اين تحريک رفلکسی است، و اگر گوساله پای خود را پَس نکشد، به معنای عدم پاسخ به اين تحريک رفلکسی است.
برخی پژوهشگران توصیه میکنند که برای ارزیابی سرزندگی گوسالههای تازه متولدشده، استفاده از آزمون رفلکس مکیدن (SR) بهتنهایی کافی است. بهطورمعمول، گوساله دارای فرکانس مکيدن 80 يا بيش از 80 بار مکيدن در دقيقه است. این آزمون دارای بیشترین ارتباط را با pH خون است. در واقع، هایپوکسیِ بلندمدت، باعث کاهش سطح O2 مغزی و به دنبال آن اُفت کارکرد سیستم عصبی مرکزی (CNS) میشود. اُفت کارکرد سیستم عصبی مرکزی سبب اختلال در انواع رفلکسهای عصبی میشود.
افزون بر این، رفلکس مکیدن (SR) و رفلکس پَس کشيدن زبان، دارای همبستگی زيادی با اسيدوز متابوليکی (کاهش pH خون و مايعات بدن) هستند. اين دو رفلکس، ارتباط زيادی با غلظت يون بيکربنات و لاکتيت در خون دارند. رفلکس مکیدن، با اسیدوز ناشی از اسهال مرتبط است. رفلکس پَس کشيدن زبان (چه کامل و چه ناقص) ارتباط چشمگيری با غلظت L-لاکتات در خون دارد. افزايش لاکتيت در خون، موجب اُفت رفلکس پَس کشيدن زبان میشود.
-
(A) فعاليت و تونوس ماهيچهای (Muscle tone and activity):
این فراسنجه بهطور مستقیم با پاسخ به تحريکپذيری رفلکسی ارتباط دارد. فعاليت و تونوس ماهيچهای را میتوان بهطور غیرمستقیم از راه بررسيی رفتارهای نوزادی مانند راست نگهداشتن سَر (Head-righting) و تلاش برای ایستادن ارزیابی کرد. در رفتار راست نگهداشتن سَر، دامدار بايد سَر گوساله را به سمت عقب، جلو و يا چپ و راست خم کند، گوسالهی سالم تلاش میکند که بهسرعت سَر خود را راست نگه دارد.
-
(R) تنفس:
شمار يا تعداد تنفس (Respiratory rate) و ریتم تنفسی (Respiratory rhythm) شاخصهای مشخصی از سَرزندگی کُلی گوساله هستند. تُندنفسی گذرا نوعی شرايط فيزيولوژيکی طبيعی در گوسالهها (بيدرنگ پس از تولد) است. در گوسالههای در معرض خطر، توقف تنفسی (آپنه) اولیه یا ثانویه و یا تنگی نفس (ديسپنه) قابل مشاهده است. در آپنهی اوليه، گوسالهای که دچار توقف تنفس شده است، پس از تحريک (مانند ضربه به بدن) دوباره تنفس را آغاز میکند و در آپنهی ثانويه، گوسالهای که دچار توقف تنفس شده است، تلاشهای تنفسی نامنظمی را آغاز کرده و سپس بهآرامی تعداد دفعات آن کاهش مییابد و در نهایت متوقف میشود.
سایر شاخصها
افزون بر رتبهبندی آپگار برای گوسالههای نوزادِ تازه متولدشده، شاخصهای ديگری را نيز میتوان در چند ساعت نخست پس از زايمان، مورد بررسی قرار داد؛ از جمله:
دمای رکتوم (Rectal temperature):
بهطورمعمول، پس از زایمان، گوسالهها دمای بدن بالاتری (39 تا 40 درجهی سلسيوس) نسبت به دمای فیزیولوژیکی دارند که البته در عرض 3 تا 5 ساعت، به حالت طبیعی (37.7 تا 39 درجهی سلسيوس) بازمیگردد. گوسالههايی که طی يک سختزايی بلندمدت متولد شدهاند، دچار يک هايپرترمی (بيش از 39.5 درجهی سلسيوس) و به دنبال آن، يک هايپوترمی شدید (کمتر از 37 درجهی سلسيوس) میشوند. در اين گوسالهها، بازگشت دمای رکتوم به حد نرمال، آهستهتر و بلندمدتتر است. در کُل، بازگشت آهستهتر و بلندمدتتر دمای رکتوم به حد نرمال، از نشانههای کم بودن توانايی زندهمانی در گوسالههای نوزاد است.
زمان درازکش جناغی (Time to attain sternal recumbency, T-SR):
فاصلهی زمانی ميان تولد گوساله تا هنگام رسیدن به حالت درازکش روی جناغ را زمان درازکش جناغی (T-SR) میگويند. گاوها در حالت عادی، براي استراحت کردن و خوابيدن، بدن خود را روی زمين به پهلو و حالت درازکش جناغی قرار میدهند (شکل 3). در اين حالت، بیشتر وزن بدن روی پاهای جلویی قرار میگیرد. زمان رسیدن به حالت درازکش جناغی يا همان T-SR بهعنوان شاخصی مهم برای ارزيابی زندهمانی گوسالهی نوزاد در نظر میگرفتند. در شرايط عادي، گوسالههای تازه متولدشده در عرض چند دقیقه به حالت درازکش جناغی میرسند (معمولاً در يک بازهی زمانی 15 دقيقهای). T-SR درواقع نشاندهندهي کارکرد ترکیبی سیستمهای قلبی-رگی، حرکتی و عصبی است. سختزايی سبب افزايش قابلتوجهی در T-SR گوسالههای تازه متولدشده میشود. برخی پژوهشها نشان دادهاند، درصورتیکه رسيدن به حالت درازکش جناغی بيش از 15 دقيقه به درازا بکشد، احتمال اُفت جذب ايميونوگلوبولينها از آغوز و بيماری و مرگ ناشی از آن بالا ميرود.
تلاش برای بلند شدن و زمان برای ایستادن:
گوسالههای سَرزنده، 15 دقيقه پس از تولد، تلاش خود را برای ايستادن آغاز کرده و معمولاً طی 1 ساعت به حالت ایستاده ميرسند. همانند T-SR، این رفتار ذاتی نيز نشاندهندهی کارکرد خوب سیستمهاي قلبی-رگي، حرکتی و عصبی است. برعکس، گوسالههای باقابلیت زنده ماندن ضعیف، یا این رفتار ذاتی را نشان نمیدهند و یا با تأخیر زياد اين کار را انجام میدهند.
اسکور آپگار مولینگ
کاربرد رتبهبندی آپگار برای گوسالههای تازه متولدشده، نخستين بار توسط مولينگ در سال 1977 آغاز شد. در آن هنگام از اصطلاح اسکور آپگار مولينگ برای اين ارزيابیها استفاده میشد. پس از مدتی مشخص شد که اسکور آپگار مولينگ در مورد گوسالهها، فاقد دقت لازم و کافی میباشد و به همين دليل کاربرد اين رتبهبندی منسوخ شد. از آن هنگام به بعد، پژوهشگران تلاشهای فراوانی را برای ارايهی رتبهبندی توانايی زندهمانی گوسالههای تازه متولدشده (بر پايهی رتبهبندی آپگار) انجام دادند.
رتبهبندی می
مجموعهی اين تلاشها سبب شد که پژوهشگری به نام جی. اف. می در سال 2008 نخستين رتبهبندی قابلاطمینان در اين مورد را ارايه دهد. این رتبهبندی از معیارهای ديداری و فیزیکی استفاده میکرد که بهآسانی قابل ثبت و رکورد برداری بودند. می پیشنهاد کرد که توانايی زندهمانی گوساله را بیدرنگ پس از زایمان، با آزمونهای رفلکسی زير مورد ارزيابی قرار داد:
- رفلکس زمان راست نگهداشتن سَر (Head-righting). اين زمان بايد زير 3 دقيقه باشد؛
- زمان درازکش جناغی (T-SR). اين زمان بايد زير 5 دقيقه باشد؛
- زمان رفلکس مکيدن (SR). اين زمان بايد زير 15 دقيقه باشد؛
- زمان تلاش برای بلند شدن و ايستادن. اين زمان بايد زير 20 دقيقه باشد؛
- زمان برای ایستادن. اين زمان بايد زير 60 دقيقه باشد؛
اگر گوساله تنفس شکمی سطحی داشته باشد و یا رفلکسهای ضعیفی از خود نشان دهد (بهعنوان نمونه، زمان رفلکس مکيدن بيش از 15 دقيقه باشد)، میتوان اين موارد را به توانايی کمِ زندهمانی نسبت داد. گفتنی است که این فراسنجهها، همگی “نشانگرهای کلیدی” پروفایلِ رفتاری-فيزيولوژيکی (اِتوفیزیولوژیکی) پریناتال بوده و با تعادل اسید-باز گوسالهی تازه متولدشده در ارتباط هستند. اخیراً، لانگ و همکاران (2018) یک سیستم رتبهبندی آپگارِ اصلاحشده را پیشنهاد کردهاند که در آن، گوسالههایی که دارای رتبهی 0 – 3 هستند، در دستهی گوسالههای بهشدت در معرض خطر مرگ، گوسالههایی که دارای رتبهی 4 – 6 هستند، در دستهی گوسالههای در معرض خطر مرگ، و آنهايی که دارای رتبهی 7 – 10 هستند، در دستهی گوسالههای سَرزنده قرار دارند.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی