مسائل ساده و کاربردی پیرامون تب شیر
تب شیر نمی تواند در یک مرحله برطرف شود، برنامه های پیشگیری باید در زمان مناسب برای کمک به گاو برای انتقال موفق به دوره شیردهی انجام شوند. مطالعه دردانشگاه میشیگان برای کنترل بهتر هیپوکلسیمی تحت بالینی ،تولید کنندگان باید با استفاده از یک آستانه کلسیم خون به شناسایی گاو در معرض خطر اقدام کنند. مدیریت این مشکل با کمک یک جیره غذایی با DCAD منفی می تواند از زیان کاهش تولید شیر، بیماری و تولید مثل جلوگیری کند.
مطالعات
مطالعات انجام شده توسط سیستم مانیتورینگ بهداشت حیوانات USDS 2002 برآورد میزان بروز 25% از هیپوکلسیمی تحت بالینی در گاوهای شکم اول را نشان می دهد. میزان شیوع بیش از 50% در گاوهای شکم سوم و بیشتر در ایالات متحده دیده می شود، نسبت بروزهیپوکلسیمی بالینی (تب شیر) با تعداد زایش بالا می رود حدود 1% از تلیسه و بیش از 6% از گاوهای شکم سه و بیشتر درگیر هستند. بطور معمول تلیسه ها پاسخ سریع تر و کارآمدتری به نیازهای کلسیمی در شروع شیردهی ارائه می دهند و در نتیجه تصور می شود به اختلال کمتری مبتلا هستند. نگرانی در این باره که هیپوکلسیمی می تواند تاثیر بیشتری بر موفقیت گله بگذارد بیشتر از آنچه که قبلا تصور می کردند می باشد.
تعریف یک آستانه جدید برای هیپوکلسیمی : یافته های اخیر نشان می دهند که هیپو کلسیمی تحت بالینی اثر سوء بیشتری بر تولید شیر، سلامت گله و ایمنی دام از آنچه قبلا در نظر گرفته می شد، دارد. متاسفانه مزارع نمی توانند با موفقیت هیپوکلسیمی را مدیریت کنند. برنامه های پیشگیری هیپوکلسیمی باید در جای خود اجرا و به موفقیت انتقال گاو به دوره شیردهی ختم شود و همچنین اطمینان حاصل شود که این گاو پس از آن عملکرد تولید مثلی رضایت بخشی خواهد داشت .
به طور مرسوم غلظت کلسیم خون زیر mg/dl 8.0 به عنوان هیپوکلسیمی تحت بالینی مبتلا به تب شیر تعریف شده که باعث از دست دادن عملکرد هموستازی در دام می شود. گاو مبتلا به تب شیر با علائم شناخته شده مانند گوش سرد ، موقعیت سر جمع و… می باشد. شواهد اخیر نشان می دهد استفاده از رنج بالاتر در حدود mg/dl 8.5 به عنوان یک الگوی بهتر برای گاو در معرض خطر اختلالات ثانویه است و برای جلوگیری از زیانهای احتمالی در تولید شیر، می شود به آن اعتماد کرد. در طول دوره انتقال یک تغییر چشم گیر در فرآیندهای بیولوژیکی وجود دارد و تقاضا برای کلسیم با شروع شیردهی دو برابر می شود. کلسیم یک سیگنال اصلی سلولی مورد نیاز برای طیف وسیعی از عوامل بیولوژیکی است .و خطر بالای اختلالات ثانویه پس از زایمان در رابطه با عدم تعادل کلسیم در این زمان در ارتباط است. بارزترین کار کلسیم در رابطه با انقباض عضلات است. در گاوی با تجربه هیپوکلسیمی، اغلب کاهش انقباضات دستگاه گوارش ، در نتیجه آن کاهش مصرف خوراک و در کل خطر ابتلا به جابجایی شیردان افزایش می یابد. مصرف پایین خوراک گاو را دریک بالانس منفی انرژی بیشتری قرار می دهد و خطر ابتلا به کتوز را زیاد میکند. انرژی مورد نیاز گاو اغلب توسط اسیدهای چربی تامین می شود که از ذخائر بدن منتشر شده است.این اسیدهای چرب به اجسام کتونی مانند بتا هیدروکسی بوتیرات تبدیل می شوند. در گاوهایی که غلظت کلیسم پایین بود (هیپوکلسیمی) غلظت BHBA خونشان نسبت به گروه شاهد (با سطوح کلسیم طبیعی) بالاتر بود. یکی دیگر از اثرات جانبی مضر غلظت NEFA ، تجمع تری گلیسرید کبدی یا همان کبد چرب است.
هیپوکلسیمی باعث چه اختلالاتی در آینده می شود ؟؟؟
زیانهای اقتصادی از هیپوکلسیمی می تواند در شکلهای مختلف بروز کند. در وزارت کشاورزی ایالات متحده در سال 2007 حدود 26% از گاوها بخاطر عملکرد ضعیف باروری از گله حذف شدند. از طریق کنترل بهتر وضعیت کلسیم، مدیریت تولید مثلی و پس از آن موفقیت در زایمان ممکن است بهبود بیابد. نرخ بارداری ممکن است در صورتیکه گاو بدون هیپوکلسیمی به دوره شیردهی انتقال یابد و NEFA ویا BHBA در حد مطلوب باشند و افزایش کلینیکال نداشته باشند، بهبود یابد. کلسیم به عنوان یک انتقال دهنده مهم در پاسخ های ایمنی است، بر این اساس توانایی گاو برای مبارزه با عفونت با توجه به سطح بروز هیپوکلسیمی کاهش می یابد. هیپو کلسیمی با توجه به سطح کلسیم کافی مورد نیاز برای فعال شدن پاسخ های ایمنی و انقباضات عضلانی برای بسته شدن پستان در ارتباط است. در این مورد بروز متریت نیز نشان داده شده است که افزایش می یابد . برای گاوهایی که هر دو، مشکل تولد و هیپوکلسیمی را باهم دارند افزایش میزان بروز تا چهار برابر گزارش شده است. علاوه براین احتمال حذف از گله افزایش می یابد و سلامت و عملکرد تولید مثلی کاهش می یابد و در نتیجه کاهش تولید شیر را نیز خواهیم داشت . درحالی که هیپوکلسیمی تحت بالینی همیشه بصورت نهفته در اوایل و در طول دوره شیردهی نمی باشد ولی از دست دادن شیر بیش از 5 پوند در هر روز به عنوان یک نتیجه از هیپو کلسیمی تحت بالینی است، این رقم می تواند افزایش یابد و به عنوان یک هیپوکلسیمی بالینی در طول شیردهی و درنهایت به کتوز تبدیل شود و با آثار زیان بارتر بر روی تولید شیر اثر بگذارد.
رژیم غذایی میتواند کمک کند به DCAD
بهترین روش برای مدیریت موثر هیپوکلسیمی زایمان استفاده از یک رژیم غذایی با DCAD منفی بوده است. با کاهش سدیم و پتاسیم و اضافه کردن کلرید و سولفات DCAD منفی تر می شود. این جیره کمک می کند تا گاو آماده شود برای زایمان و همچنین برای برداشت کلسیم از منابع کلسیم موجود در بدن آمادگی پیدا کند. در جیره غذایی می توان از طریق استفاده از نمکهای آنیونی و یا از طریق مصولات تجاری ،DCAD منفی را ارائه کرد. البته گروه دوم محبوب تر است به خاطر اینکه ظاهرا طعم مطلوبتری دارد نسبت به نمک ها و محتوای پروتئین بالاتر که دارند. اگرچه سه روز بعد از ارائه، زمان کافی برای آمادگی بیولوژیکی (آداپته شدن) گاو است ولی یک جیره غذایی با DCAD منفی به طور معمول به کل گروه کلوز آپ در طول دوره 3 هفته برای سهولت مدیریت ارائه شده است. دراین زمان هیچ اثر منفی از ارائه جیره با DKAD منفی گزارش نشد. پیشنهاد شده برای ارائه یک DCAD ،meq10- در هر 100 گرم ماده خشک مصرفی در طول این زمان استفاده شود. هیپوکلسیمی بدون شک یک اختلال مضر است که سلامت زایمان و شیردهی و عملکرد تولید مثلی بیش از حد بسیاری از گاوهای شیری را تحت تاثیر قرار می دهد. برنامه های مدیریتی باید در جای خود و در زمان مناسب انجام شوند تا به موفقیت انتقال گاو منجر شود.
مترجم و نویسنده : مجتبی رجبی